سرخوش ز سبوی غم پنهانی خویشم
چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشم
در بزم وصال تو نگویم ز کم و بیش
چون آینه خو کرده به حیرانی خویشم
لب باز نکردم به خروشی و فغانی
من محرم راز دل طوفانی خویشم
یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی
عمریست پشیمان ز پشیمانی خویشم
از شوق شکر خنده لبش جان نسپردم
شرمنده ی جانان ز گران جانی خویشم
بشکسته تر از خویش ندیدم به همه عمر
افسرده دل از خویشم و زندانی خویشم
هر چند امین بسته ی دنیا نیم اما
دلبسته ی یاران خراسانی خویشم
سید علی خامنه ای
برای سلامتی و تعجیل در فرج آقامون صلوات
نظرات شما عزیزان:
من رو توی قبر خودم می خوابونند. عذابشم خودم میکشم.
به کسی چه مربوط؟
وقتی بیکاری .... وقتی آخوندا میان شعر میگن ... از ما چه انتظاری داری.....